بسم الله الرحمن الرحیم
سفره رئیس جمهور
چقدر به جزئیات توجه می کنی چقدر حساسیت ات بالا هست؟ من که نمی دونم شما عزیز دلم چقدر حساسیت ات نسبتبه موضوعی مثل اعتماد اجتماعی بالا هست یا نیست. من فقط می تونم حدس بزنم که به نظرم می رسه که شما خیلی فرد حساس و با احساسی هستی. کارکردن را دوست داری و به جای کمالگرایی و کمال طلبی درلحظه حال بهترین کار را انجام می دی.
سفره خانه را با قورمه سبزی پخته شده خوشمزه با طعم و بوی نارنج گونه ای که نشانی از شهر شیراز شهر راز را برایت به خاطر می آورد می گذرانی. شنیده ام بوی بهار نارنج کل خانه را فرا گرفته بودو کوچه های اطراف هم متوجه حضور نارنجستانی در خانه بودند. خوش شانسی از این بالاتر که بخواهی قورمه سبزی را با طعم بهار نارنج و هسته های نارنج در دهان به خودت بچشانی. من به شخصه از شیفتگان بهار نارنج هستم شما هم به احتمال بالایی این گونه هستید.
بهار نارنج ها زمانی به عمل می آیند که هنوز میوه اصلی به ثمر نرسیده است. بهار نارنج ها زودگذر هستند بویشان مشام ات را می نوازند اما پس از مدتی کوتاه تو را ترک می نمایند. دو گانگی غریبی است که بوی خوش بهار نارنج برخی را به پای سفره می کشاند و ایشان از پای سفره بلند نمی شوند. سفره ای که قورمه سبزی اش سیر کننده نیست و گرسنگی را برطرف نمی کند و همین طور تو باید این بار را به دوش بکشی تا بتوانی آن را به مقصدی دور تر برسانی و با غار و غور شکم خویش کنار بیایی. شکمی پر و شکمی خالی این هر دو تو را می آزارد و در صدد آن هستی تا درد شکم را تخفیف دهی. آب برایت می آورند و می خوری، عسل برایت می آورند و می خوری، طب اسلامی را به عنوان راه حلی مفید و اثر بخش به تو معرفی می کنند و تو بدنبال این دارو و آن گیاه به سراغ داروخانه ها و عطاری ها می روی. روزانه قرص هایی را که دکتر به تو معرفی کرده است را در دهان مبارک قرار داده و حتی می جوی و می گویی اثرش زیاد تر می شود. مگر آدامس است که می خواهی آن را بجوی خب قورت بده خودش سازوکار های بعدی را در معده انجام می دهد. . قرص خوردن همان و تن دادن به شهامت شروع فرایند کشور گشایی از طرف دیگر. تو می خواستی کشور گشایی کنی اما به نظر می رسد که سیبلی را که برای پرتاب تیر از کمان با همتی مضاعف درون کمان قرار دادی اشتباها به سیبل رقیب خویش زدی. رقیب را خوشحال و خود ناکام ماندی.
مثالی را حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا قرائتی می زدند. می گفتند این دانشگاه امام صادق علیه السلام هم الان شروع کرده به قرآن خواندن به زبان انگلیسی در هفته و منبر قرآن و مواردی از این دست. بعدش هم می گفتن که خب شروع کردید ولی دیر شروع کردید حالا که شروع کردید ادامه بدید. یه مثال ایشون زدن برام جالب بود که برای شما هم نقل کنم ایشون می فرمودند که برا کیک و چای و شیرینی اومدن این فایده نداره. . چقدر جمله عجیبی هست.
به خودم نگاه می کنم و می بینم سفره های متعددی جلوی من پهن هستن و قورمه سبزی و بوی بهار نارنج که کشور گشایی نیست بلکه فروپاشی است. کشور گشایی را باید از شیفتگانی به یاد سپرد که در راه قلم و دوات بودند شیفتگانی که از پای سفره ی نوشتن و خواندن بلند نمی شدند. بلند نمی شدند چون فهمیده بودند که در این دوگانگی که در این سفره وجود دارد غالبا سخت گیری و در نهایت رشد وجود دارد هم گرسنه می شوی و هم سیر می شوی شهامت مداومت بر سر سفره نشستن را با شرط شروع و ایجاد معنا و پشت سر هم نوشتن تحمل پذیری رنج نظم و مداومت را صورت بندی می کنی.
پادشاهی شهر کور ها در طی چهار سال به دستان تو سپرده می شود. رئیس جمهور این شهر طی چهار سال به نوشتن 1000 پست مشغول می شود. پشت سر هم نویسی، مطالعه های موضعی نویسنده را در سال دوم به 500 پست می رساند. ریاست جمهوری هر صبح به نوشتن می پردازد. ریاست جمهوری اداره کشور را در دست دارد و بی خون دل با همین مداومت در انجام یک کار مشخص به لذتی ناب از نوشتن می رساند.
رئیس جمهور مطالب را به اشتراک می گذارد و سفره را پهن تر نموده و هم پایتخت را مورد توجه قرار می دهد و هم استانداری ها و شوراهای شهر را.
ریاست جمهوری کم خوانی را با توجیه ها قبول نمی کند کم کاری را جدی تر از کم خونی می داند و قانون اساسی کشور را بدین شرح اعلام می نماید: زیاد کم است خواندن هیچ پایانی ندارد. و افراد را دسته بندی کرده است افراد یا عالم اند یا متعلم اند یا همین طور دور خودشان می گردند. . در میان دانشمندان نیز دسته بندی نموده و دسته ای را که بهره اندکی از دانش برده اند را خطرناک تر از فردی بی بهره دانش به شمار آورده است. لحظات در این کشور بسیار محترم شمرده می شوند و افراد مدام در حال یادداشت برداری هستند. تمرکز بر روی بی سوادی دیگران پدیده ای غیر معمول به شمار می آید. خود را شمع روشن انجمن پنداشتن و تداعی پاک بودن ذهن و ضمیر دیگران از دانش، تسلط جویی به وسیله علم، انحراف در لذت ها و گز بی سوادی مشخصه جامعه روبه انحطاط است.
الماس کمیاب با ترغیب نرم و آهسته تداعی کننده این جمله برای من می باشد «مبادا از روی دلسوزی در برابر آنان که میلنگند، بلنگید.» دل سوزی هایی گله پرور و به احمفانه ترین حالت ممکن تنزل دادن سطح فکری با اجبار های خودساخته و رقت انگیزی ای نفرت زا. هم سطحی هایی که درست راه رفتن را از یادمان برده است.
فرمول خوش شانسی، کتاب خوانی است. شرط آن شهامت شروع آن است و شهامت نوشتن شهامت هر کاری را به ما می دهد. روزانه نویسی، اندکی مطالعه موضعی کتب غیر درسی ساده و معنا سازی هم سیر می کند هم گرسنه.
هم سطحی فکری، گفت و گو های تاکسی وار، ناله ی اجباری برای دل به دست آوردن شما را از درست راه رفتن باز می داردنو و نه سیر می شوید و نه گرسنگی تان برطرف می گردد.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
درباره این سایت