عدالت و موصوعات مختلف
عدالت به عنوان راهبردی خاص در حوزه های مختلف و با مفاهیم مختلفی همراه می گردد و این همراهی موجب معنا بخشی بهتر و دقیق تر به معنای عدالت در کانتکس مورد نظر و یا در ساختار متنی مورد نظر می گردد.
به عنوان مثال عدالت در متون فقهی به مثابه عدالت فقهی مطرح می گردد و در راستای شناسایی ویژگی های امام عادل به بحث وگفت و گو می پردازد.
یا هم چنین عدالت در حوزه اقتصادی دارای معانی مختلفی می گردد و وقتی این کلمه را در کنار کلماتی همچون فقر، نابرابری و مواردی از این دست قرار می دهیم موضوع را بصورتی با دیدگاه نگاهی جامعه شناسانه به موضوع عدالت نگاه انداخته ایم.
اما زمانی که از همین واژه عدالت در حوزه عدالت اقتضادی با کلماتی مانند ربا و فساد اداری و اقتصادی و رشوه و مواردی از این قبیل گره می زنیم معنایی جدید از عدالت را به دست می آوریم.
هم چنین عدالت در حوزه های دیگر همچون ت گذاری و ت به معنای کلی به معنای تدبیر امور را اگر در نظر بگیریم روش های مختلف حکومت داری و ت ورزی و انواع مختلف ت و حکومت ها خود نشان دهنده این موضوع می باشد که عدالت در این ساختار دارای معنایی دیگر و مفهومی جدید و تازه می باشد.
به عنوان مثال عدالت در رابطه با ت مداران عادل و ت مداری عادلانه و هم چنین ت گذاری عادلانه می تواند مباحثی را مورد توجه قرار داده و در این راستا به بررسی شاخص های عادلانه در هر کدام از بخش های فوق بپردازد.
که از جمله این موارد را در نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر می توان به بهترین شکل یافت.
هم چنین قرار گیری واژه عدالت در کنار واژه هایی همچون بیکاری و حقوق و مزایا نیز معانی خاصی را به خود می گیرد که در این راستا به تشکیل مفاهیمی همچون برابری یا نابرابری و یا شایستگی و استحقاق برای شناخت بهتر واژه عدالت رو می آوریم.
موضوع شناسی
شناخت مولفه های اصلی عدالت در هر حوزه نیازمند بررسی دقیق و شناخت موضوع محور هر بخش به مثابه بخش مورد توجه و رابطه آن با بخش عدالت پژوهی می باشد. یعنی از ابتدا شناخت موضوع عدالت به خودی خود و به قولی رئوس ثمانیه آن خود موضوعیت پیدا می کند. و از طرف دیگر به دلیل اطلاق واژه عدالت و این که عدالت به مثابه یک واژه در تمامی موضوعات مورد توجه قرار می گیرد. نیازمند شناخت واژه عدالت در حوزه های مورد نظر نیز می باشیم.
و این مهم نیازمند شناخت موضوع مورد نظر و شناخت موضوع عدالت در موضوع مورد نظر می باشد
ارزش مطلق و رابطه آن با علم دینی
اطلاق واژه عدالت و این که یک ارزش مطلق می باشد را اگر بخواهیم بهتر درک نماییم باید به این مثال توجه نماییم که عدالت در هر مکان و زمانی دارای ارزش می باشد و نمی توان گفت که عدالت در همان زمان و مکان بد است. با این که اقتضائات عدالت می تواند متغیر باشد.
اما اطلاق ارزشی واژه عدالت بخشی جدا از اقتضایی بودن اجرای عدالت می کند. یعنی آن چیزی که باید مد نظر قرار بگیرد آن است که مطلق بودن ارزش عدالت ربطی به اقتضایی بودن اجرای این ارزش ندارد. ارزش را اگر بخواهیم بهتر بشناسیم به نظر می رسد که عدالت را باید مقوله ای از جنس ارزش بدانیم. حال آیا می توان گقت که عدالت به عنوان یک علم مطرح می باشد؟ و آیا چنین واژه ای دارای علم می باشد؟ و یا این که به تنهایی این یک امر ارزشی صرف می باشد؟
در این راستا اگر بخواهیم به رابطه میان ارزش و دانش بپردازیم باید با مراجعه به کتب از علم سکولار تا علم دینی و کتاب هویت علم دینی دکتر خسروپناه و کتاب منزلت عفل در هندسه مهرفت دینی و هم چنین نظریات علمای اسلامی در مورد رابطه ارزش و دانش مراجعه نماییم.
به عنوان مثال آیت الله جوادی آملی از طرفی علم را مقوله ای با عنوان کشف واقع می نامند و از طرف دیگر عقل را نیز مقوله ای ارزشی می دانند و قائل به قرار گیری عقل در حوزه دین می نمایند و پیامبران را در این امر مسئولانی برای به انجام رسیدن این اهداف می دانند(لیثیروا لهم دفائن العقول) و در رابطه هایی که ایشان در سخنان خویش با استفاده از بیانات امیر المومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه و سایر کتب همچون قرآن و آیات و روایات مطرح به بحث می پردازند عدالت را امری هماهنگ با عقل می شمارند. و به عنوان میوه ای از میوه های عقل آن را به شمار می آورند.که به نظر می رسد چنین موضوعی خود رابطه عدالت و علم را تا اندازه ای نمایان می سازد.
و آن این که عدالت به مثابه یک امر بر خاسته از عقل و نقل می باشد. و چیزی جدا از این دو نیست. اما در جایگاه دیگر امام خمینی (ره) همین موضوع عدالت را وقتی در اسماء الهی مطرح می نمایند آن را حاکم بر تمامی اسماء الهی می دانند که خود این موضوع نکته قابل توجه و بررسی و پیگیری می باشد.
و یا در سخنان آیت الله عابدینی در مورد حکومت عدل مهدوی این نکته که سه ضلع حکومت مهدوی یکی عقلانیت و دیگری معنوبت و دبگری عدالت می باشدکه ایشان این موضوع را مطرح می نمایند که عدالت به عنوان جاکم بر این دو موضوع وارد میدان عمل می گردند که شناخت این امر نیز نیازمند توجه و دقت بیشتری می باشد. و آن چه به نظر بنده می رسد این نکته می باشد که باید به نکات آیات و روایت دقت نماییم و ببینیم که کدامین روش بهترین روش می باشد؟
بن مایه نگاه به عدالت
که همان روش همان راه و روش حق و حقیقت است زیرا منشا آن صدق و صداقت و راستگویی می باشد ولی در جایگاه مقابل این دیدگاه شما این موضوع کذب و دروغگویی و افترا را می بینید. و این خود نشان دهنده ماهیت آن موضوع مورد نظر و مورد بحث می باشد. و این نشان دهنده قرار گیری جریانی به نام حق در مقابل جریایی به نام باطل می نماید. که در جریان حق ما نگاهمان را نگاهی مبتنی بر سه رکن اصلی جکومت علوی و حکومت مهدوی و جکومت حسینی و حکومت نبوی و بصورت کلی جکومت و سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) و هم چنین ائمه معصومین علیهم السلام قرار بدهیم.و باید در شناخت مصادیق حق طلبی صحیح و شناخت باطل و دشمنی با آن ( اشداء علی الکفار رحماو بینهم ) به خوبی عمل نماییم.
نگاهی منطومه وار و متوجه به منابع معرفتی
و به نکات مختلف رفتار ائمه معصومین علیهم السلام و آن منطق عملی ثابت ایشان در هر زمینه ای دست بیابیم.که این مهم حاصل نمی شود مگر با داشتن نگاهی نظام مند و هم چنین داشتن روشی صحبح برای یافتن مولفه های مختلف موضوع عدالت در سایر موضوعات و هم چنین شناخت روابط عدالت و سایر مفاهیم و موضوعات که به نظر می رسد که باید سیستم داینامیک عدالت را بهتر شناخت و تجلیل و رصد نمود. و در این راستا ساختاری شبکه ای از مفاهیم عدالت را داشته باشیم در هر موضوع مختلف و روابط آن با سایر شبکه های مفاهیم را سنجیده و اولویت های اجرایی و عملکردی آن را در راستای اجرایی سازی موضوع عدالت به دست دهیم.
درباره این سایت